زندگی مطلوب
قرن ها است که مردم به طور ذاتی به دنبال یک زندگی خوب و مطلوب بوده اند و در این راستا برای بهبود شرایط زیست خود سعی می کردند تا از استعداد و توانمندی ها و ظرفیت های خود حداکثر بهره برداری را بنمایند. از این رو همواره مسئله اصلی این بود که زندگی مطلوب و با کیفیت چگونه زندگی است؟
مفهوم «سلامت» مدتهاست که فراتر از وجود بیماری یا ناتوانی تعریف میشود و شاخص «رفاه» را نیز در بر میگیرد؛ رفاه جسمی، روانی و اجتماعی. در این راستا، مفهوم «سلامت روان» نیز تنها برای ارزیابی افراد بیمار در نظر گرفته نمیشود و باید اشاره کرد که افراد بدون اختلال ذهنی یا روانپزشکی نیز میتوانند دارای سطح سلامت روان کم یا زیاد باشند.
به اینترتیب سطح این نوع از سلامت در فردی که سابقه اختلال روانپزشکی شدید داشته ممکن است اکنون بهتر از فردی باشد که تا کنون اختلال روانپزشکی عمدهای را تجربه نکرده است. بنابراین در دنیای امروز فراتر از بیمار بودن یا نبودن، برای ارزیابی میزان سلامت افراد جامعه از شاخصهای دیگری نیز بهره گرفته میشود و بسیاری از جنبههای زندگی انسانی میتواند مورد هدف و برنامهریزی برای مداخله فعالان و مسئولان باشد.
در میان این شاخصها و جنبهها میتوان از مواردی چون کیفیت زندگی، امنیت شغلی، طبقه اقتصادی، جایگاه اجتماعی، فاصله طبقاتی، احساس عدالت، احساس آزادی انتخاب، امید به آینده، اعتماد عمومی، پیشبینیپذیری رویدادهای جامعه و پیوستگی اجتماعی نام برد.
کیفیت زندگی
امروزه توجه به مسائل ذهنی و عینی در زمینه احساس رفاه و آسایش، اهمیت زیادی پیدا کرده است. واژه های طول عمر و درمان با کیفیت زندگی پیوند دارد و باید به همان اندازه که به آن دو اهمیت داده می شود، به کیفیت زندگی نیز توجه کرد. کیفیت زندگی یک جزء ذهنی از رفاه است. شاید بتوان مجموعه ای از رفاه جسمی، روانی و اجتماعی را که شخص یا گروهی از افراد درک می کنند، (مثل شادی، رضایت و افتخار، سلامتی، موقعیت اقتصادی، فرصت های آموزشی، خلاقیت و …) تعریف مناسبی از کیفیت زندگی دانست.
می توان به صراحت اظهار داشت که اصلی ترین هدف انسان در امر توسعه، کیفیت زندگی است، بطوریکه امروزه بهبود کیفیت زندگی، حق مسلم همه انسانها می باشد. مفهوم کیفیت زندگی چندین دهه است که بسیاری از مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، سطوح مدیریت وبرنامه ریزی محلی، ملی و بین المللی را تحت تاثیر قرار داده است. با توجه به رشد نقاط شهری و جمعیت نشین در سال های اخیر موضوع کیفیت زندگی در شهر های کشورهای صنعتی و در حال توسعه به طور روز افزونی مورد توجه قرار گرفته است.
رشد شهر و شهرنشینی بارزترین ویژگی تحولات اجتماعی ـ اقتصادی در دوره اخیر است. لذا همزمان با شهری شدن جامعه ایران، تحلیل پیامد های آن، از جمله ارزیابی کیفیت زندگی شهری یکی از مهمترین ضرورت های مطالعات شهری است. از طرف دیگر با توجه به اینکه محاسبه و تخمین کیفیت زندگی نیاز به بررسی و تعیین و تبیین یک سری شاخص یا معیار مناسب دارد، در طی سالهای اخیر استفاده از شاخص ها و معیار های کیفیت محیط زندگی در کشورهای مختلف اعم از توسعه یافته و در حال توسعه متداول شده است.
کیفیت زندگی و شهرسازی
در پرتو نفوذ مفهوم کیفیت زندگی رویکردی جدید در شهر سازی شکل گرفته که معتقد است برنامه ریزی شهری باید به نیازهای روانی، محیطی، اجتماعی و اقتصادی همچون رضایت، شادمانی، امنیت، مسکن با کیفیت بالا، دسترسی به خدمات، امید های اشتغال، هویت اجتماعی، حس مکان علاوه بر اهداف کالبدی کارکردی توجه داشته باشد
کیفیت زندگی یکی از رویکرد های نوین در زمینه اصلاح و تکامل توسعه است که در پرتو نفوذ این مفهوم رویکردی جدید در عرصه برنامه ریزی شهری شکل گرفته است که معتقد است برنامه ریزی شهری علاوه بر توجه به اهداف کالبدی باید به نیازهای کیفی مردم شهر پاسخ گوید.
مفهوم کیفیت زندگی ابتدا به حوزه های بهداشتی، زیست محیطی و بیماری های روانی محدود می شد، اما طی دو دهه گذشته به مفهومی چند بعدی بسط یافته است. همزمان با توجه نظریه پردازان و سازمان های بین المللی به ابعاد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی توسعه، ارتقاء کیفیت زندگی نه صرفا به عنوان ابزاری چهت برخورد با پیامدهای نامطلوب حاصل از سیاست های مرسوم رشد و توسعه، بلکه به عنوان هدف اصلی توسعه مورد تاکید قرار گرفت.
و در این راستا شاخص های مربوط به ارزیابی عملکرد برنامه ها نیز تغییراتی کیفی یافتند، و علاوه بر عناصر فردی و عینی، مولفه های اجتماعی و ذهنی را نیز شامل شدند. یعنی نیاز های رفاهی از مسائل عینی چون خوراک، پوشاک، بهداشت و مسکن فراتر رفته ابعاد جدیدی همچون تامین اجتماعی، ارتقاء جنبه های کیفی زندگی، حفظ محیط زیست، همبستگی ملی وفراهم آوردن شرایط لازم جهت مشارکت مردم در سطوح مختلف فرایند توسعه را در برگرفته است.